*بخشی از درس جامعه شناسی و فلسفه حقوق من در این ترم به طرح مبانی و مقدمات فلسفه و جامعه شناسی اخلاق اختصاص یافته است. از این جهت گزارش سخنرانی استاد مصطفی ملکیان با عنوان «طرحی برای تدوین نظام اخلاقی مولانا» ( به نقل از “سایت موسسه فرهنگی سروش مولانا “)که ارتباط وثیقی با مباحث درس دارد انتخاب شده است.می ماند شرح و بسط و نقد آن - که اگر خدای مهلت و توفیق دهد - در کلاس 2هفته اینده ( 4 شنبه 13 اردی بهشت 91 ) ارائه خواهد شد{با سپاس از دوست گرامی جناب مهدوی به خاطر ارسال این گزارش}.
*
تالار ایوان شمس میزبان همایش «آینة صبوح» در روز ۲۸ فروردین بود. این همایش از ویژه برنامههای مؤسسه سروش مولانا پیرامون احوال و اندیشههای مولانا با سخنرانی استاد مصطفی ملکیان با موضوع «طرحی برای تدوین نظام اخلاقی مولانا» برگزار شد.
***
ملکیان بحث خود را با مقدماتی در مورد تدوین طرحی برای نظام اخلاقی مولانا آغاز کرد و گفت: نه فقط زندگی فردی که زندگی اجتماعی ما وقتی با کمترین درد و رنج همراه خواهد بود که ما در زندگی خود اولاً به عنوان انسان و ثانیاً به عنوان شهروند جامعه سه ویژگی را بیابیم؛ یعنی زندگی ما دارای این سه ویژگی باشد؛ ۱. زندگی ما زندگی خوب به معنای اخلاقی باشد. ۲. خوش به معنای سلامت روانی باشد و ۳. زندگی ما معنادار و ارزشمند باشد. به بیان ایشان این سه شرط برای اینکه فرد و جامعه هر دو زندگی آرمانی داشته باشند لازم و البته کافی به نظر میرسد.
ملکیان گفت: هزینة زندگی خوب، خوش و معنادار یعنی زندگیی که بر مبنای موازین اخلاقی باشد، خوش باشد یعنی دارای سلامت روانی باشد و معنادار باشد؛ بیشتر از سودش نیست. این سه تلقی یا سه شرط است که میتواند زندگی فردی و اجتماعی انسان را به بهترین وجه بسازد. جامعهای با چنین شرایطی دارای یک زندگی اجتماعی، با کمترین درد و رنج خواهد بود. بدین لحاظ به نظر میرسد مناسب است وقتی با متفکران بزرگ روبرو میشویم، فرقی نمیکند شرقی باشد یا غربی کهن باشد یا نو، فیلسوف باشد یا عالم، باید از او پرسید که او چه برنامهای برای بهتر شدن زندگی ما دارد؟ باید دید او چه حرفی در این سه مقوله دارد؟ مولانا نیز یکی از همین متفکران بزرگ است. لذا میتوان این سه سؤال را از مولانا نیز پرسید.
او گفت: در طرحی که من ارائه کردهام به قسمت اول از سه قسمت مورد اشاره پرداختهام؛ یعنی زندگی خوب از لحاظ مولانا چیست؟ پس عنوان طرح، نظرگاه اخلاقی مولاناست و این سؤال اساسی که توصیة مولانا برای زندگی اخلاقی چیست؟ این همان رویکرد عمل گرا و حکمت آمیز به زندگی متفکران است. اگر از منظر دیگر به این سؤال بنگریم این سؤال را میتوان به بازنگری زندگی سنتی تعبیر کرد. سنت فرهنگی هر جامعهای مدام نیاز به رجوع مجدد، بازنگری و تفسیر دارد. لاأقل به دو غرض یکی اینکه ببینیم در سنت و فرهنگ جامعة ما چه چیزهایی هنوز ماندنی است و چه چیزهایی زمانش به سر رسیده و رفتنی است. اولین خاصیت این بازنگری این است که ماندنیها و رفتنیهای فرهنگ ما را برای ما مشخص میکند. به بیان دیگر مشخص میکند چه چیزهایی در فرهنگ ما پیش از این بودهاند و اکنون فقط به درد مورخان ما میخورد و چه چیزهایی وجود داشتهاند و هنوز هم به درد خود ما میخورند. خاصیت دیگر این است که در این بازنگری ما سؤالات روزگار خود را از متون کهن خود خواهیم پرسید و این میتواند آثار بسیار مثبتی برای بازسازیهای مثبتی که دائماً در همة فرهنگها اتفاق میافتد داشته باشد. به بیان دیگر میزان اهمیت و حضور هر فرهنگی در روزگار ما به میزان جوابهایی که به سؤالات زندگی کنونی ما میدهد بستگی دارد. این موضوع را میتوان به گفتگوی فرهنگها نیز تعبیر کرد یا آن را میزان نقش مولوی در فرهنگ کنونی ما دانست.
ملکیان اظهار داشت: برای پاسخ دادن به این سؤال که زندگی خوب چگونه زندگیی است؟ باید به هفت سؤال پاسخ داد. در واقع طرحی که برای تدوین نظام اخلاقی مولانا در نظر گرفته شده بر مبنای همین هفت سؤال میباشد؛ هر قسمت از این هفت سؤال ترتّب دارد بر قسمتهای قبلی و مقدمه ایست بر قسمتهای بعدی. این هفت سؤال را میتوان از هر متفکری که پا به قلمرو اخلاق گذاشته است پرسید.
او سپس به شرح هر کدام از این سؤالات پرداخت و گفت: ۱. اخلاقی بودن یعنی چه؟ یا چه کسی اگر چگونه زندگی کند به آن زندگی اخلاقی میگوییم؟ جواب این سؤال بستگی دارد به اینکه ما اخلاق را از دیگر مسائل هنجارگذار جامعه جدا کنیم. در جامعه مسائل هنجارگذار بسیاری وجود دارد از جمله: اخلاق، حقوق، دین و مذهب، عرف و عادت اجتماعی، مصلحت اندیشی، زیباییشناسی… هیچ کسی نیست که کوچکترین کار ارادی را انجام دهد مگر اینکه تحت شمول یکی از این احکام و مسائل هنجارگذار نباشد. وقتی منابع هنجارگذار جامعه این شش منبع است باید دید من به عنوان یک انسان وقتی چگونه زندگی میکنم از این شش منبع هنجارگذار، تابع عامل هنجارگذار اول شدهام؟
ملکیان افزود: صرف اینکه من شهروند خوبی باشم دلیل این نیست که من اخلاقی زندگی کردهام؛ چراکه شهروند خوب کاملاً به مرّ قانون عمل میکند. کسی که طبق مر قانون زندگی میکند دلیل بر این نیست که حتماً اخلاقی زندگی میکند.
سؤال دوم این است که چرا باید اخلاقی زندگی کرد؟ آیا کافی نیست انسان فقط شهروند خوبی باشد؟ چه الزامی به اخلاقی زیستن است؟ این نکته وقتی اهمیت پیدا میکند که ما به مقتضای عقلانیت عملی بپذیریم که هرکاری که هزینهاش بیشتر از سودش باشد را نباید انجام داد. اگر قبول کنیم که امتیاز انسان نسبت به سایر حیوانات به عقلانیت انسان است و اگر قبول کنیم یکی از انواع عقلانیتی که باید داشته باشیم عقلانیت عملی است و باز اگر قبول کنیم که لب لباب عقلانیت عملی این است که نباید کاری انجام داد که هزینهاش بیشتر از سودش باشد میشود گفت که اخلاقی بودن و اخلاقی عمل کردن هم یک کار است و اگر بخواهیم این کار عقلانی باشد باید هزینهاش کمتر از سودش باشد. حال باید دید آیا در حقیقت هزینه اخلاقی بودن بیش از سودش نیست؟ اگر هزینه اخلاقی زیستن بیشتر از سودش باشد پس برای اخلاقی زیستن نمیتوان عقلانی زیست و بالعکس. برای اینکه انسان سر این دو راهی قرار نگیرد چارهای نیست جز اینکه از سودهای اخلاقی زیستن تصویر مشخصی داشته باشیم. هر متفکری باید پاسخ دهد که سودهای اخلاقی زیستن چیست؟
سؤال سوم این است که احکام اخلاقی را از کجا تشخیص دهیم؟ این در واقع معرفتشناسی اخلاقی ماست. آیا عقل من در این زمینه کفایت میکند یا نه؟ آیا چیزی به عنوان وجدان اخلاقی وجود دارد؟ آیا باید از افکار عمومی بپرسیم که حکم اخلاقی چیست؟ یا نه باید از خدا پرسید؟ این سؤالی است که باید از مولانا نیز پرسید. منابع بسیاری را برای پاسخ به این سؤال نام بردهاند از جمله عقل، شهود، وجدان، خدا، افکار عمومی، قرارداد… مجموعة این نظرات را میتوان در سه بخش تقسیم کرد: ۱. نظراتی که این منابع را در عالم انسانی جستجو میکند. ۲. نظراتی که در عالم فوق انسانی جستجو میکند. ۳. نظراتی که در منابع دون انسانی جستجو میکند.
سؤال چهارم این است که چگونه اخلاقی زندگی کنیم؟ آیا آثار و نتایج کارها نشان میدهد که انسان باید چگونه اخلاقی زندگی کند؟ به عبارت دیگر اگر آثار و نتایج کارها خوب باشد انسان اخلاقی زیسته است و اگر آثار و نتایج آن بد باشد انسان اخلاقی نزیسته است و یا اگر مجموع نتایج خوب آثار از نتایج بد آن بیشتر باشد انسان اخلاقی زیسته است. دیدگاه دیگری میگوید آثار و نتایج کارها مهم نیست یک سری احکام هست که اگر انجام دهی اخلاقی زیستهای و اصلاً مهم نیست که چه آثار و نتایجی در پی دارد. دیدگاه دیگری نیز می-گوید هیچ کدام از این دو راه نمیتواند به اخلاقی زیستن کمک کند انسان باید به نیات خود نگاه کند. نیات انسان نشان دهنده اخلاقی زیستن انسان است. انسان برای داوری کردن در مورد اخلاقی بودن خود یا دیگرانگاه به عمل،گاه به آثار وگاه به نیت اعمال نگاه میکند. بالأخره انسان باید برای اینکه بداند اخلاقی زیسته یا نه با یکی از این ترازوها خود را بسنجد. ما همواره در فرهنگ خود بین این سه ترازو سرگردانیم و هر بار به یکی از این ترازوها مراجعه میکنیم.
سؤال پنجمی که استاد ملکیان مطرح کردند این است که موانع اخلاقی بودن چیست؟ در این زمینه به نظر میرسد هم موانع نظری وجود دارد و هم موانع عملی؛ نسبی انگاری اخلاقی که ابّهت اخلاق را درون ما خواهد شکست، شکاکیت اخلاقی و نیهیلیسم یا پوچ گرایی اخلاقی از موانع نظری است. اما از موانع عملی که مولانا نیز بر آن انگشت گذاشته است میتوان به: ۱. خودگزین، یعنی اینکه انسان خود را دوست داشته باشد؛ صیانت انسان نسبت به خود در بر دارندة جلب نفع برای خود و دفع ضرر از خود است و این میتواند مشکلی عملی در راه اخلاقی زیستن ایجاد کند. ۲. میزان مختار بودن یا مجبور بودن انسان. هرچه انسان میزان اختیار خود در احوال مختلف را کمتر ببیند میتواند در راه اخلاقی زیستن او مشکل ایجاد کند. ۳. مشاهده اخلاقی نزیستن دیگران.
سؤال ششم این است که چه چیزهایی در اخلاقی بودن و اخلاقی زیستن کمک میکند؟ نظریهای میگوید که باید خدا را شاهد و ناظر اعمال خود بدانی. نظریة دیگر میگوید که اعتقاد به زندگی پس از مرگ میتواند در این زمینه به انسان کمک کند. البته مولانا به هر دوی این نظریات اعتقاد دارد. اما چیزهایی هم وجود دارد که در عالم ناسوتیتری به اخلاقی بودن کمک میکند از جمله: ۱. احساس تنهایی ۲. ناپایداری روابط انسانی ۳. دانستن این نکته که خاطرهها زود از یاد میرود.
مصطفی ملکیان سؤال هفتم را این گونه مطرح کرد که چگونه دیگران را اخلاقی کنیم؟ اینجا بحث انتقالی بودن اخلاق است. این سؤال مطرح است که چرا باید اخلاق را انتقال داد.
ملکیان دو دلیل را برای این سؤال مطرح کرد: ۱. از آنجا که یکی از موانع اخلاقی زیستن من این است که دیگران اخلاقی زندگی نمیکنند لازم است برای اخلاقی کردن خود ابتدا دیگران را اخلاقی کرد. ۲. بخشی از اخلاقی بودن من این است که دیگران را اخلاقی کنم و این یکی از وظایف من است. ایشان چندین راه برای انتقال اخلاق برشمردند؛ ۱. یکی از راههای انتقال اخلاق از کسی به کس دیگر آن است که آن فرد انتقال دهنده خود کاملاً اخلاقی باشد. ۲. راه دیگری که کانت ارائه میدهد این است که تنها راه انتقال اخلاقیت انتقال عقلانیت است وقتی عقلانیت انتقال یافت اخلاقیت نیز انتقال یافته است. ۳. ایجاد ساختاری برای انتقال اخلاقیت که هزینة اولیة اخلاقی بودن را کاهش دهد که البته خود یک پیش فرض دارد وآن این است که انسانها به لحاظ ساختارذهنی-روانی طالب اخلاقی زندگی کردناند اما اگر اخلاقی زندگی نمیکنند به این دلیل است که هزینههای آن را زیاد میدانند. اگر هزینههای اخلاقی بودن کم شود مردم اخلاقیتر زندگی میکنند. در این نظریه که مورد قبول بسیاری از لیبرالها میباشد باید کار نهادی کرد. در این نظریه اگر سیاست بهتری در جامعه وجود داشته باشد مردم اخلاقیتر زندگی میکنند.
او در پایان گفت: اگر بناست از مولانا استفادة عملی نماییم باید ازاو بپرسیم که تو ۱. زندگی خوب را چه می-دانی؟ ۲. زندگی خوش را چه میدانی؟ ۳. زندگی معنادار را چه میدانی؟
***
*بخش دوم این همایش به مثنوی خوانی ایرج شهبازی اختصاص داشت. او با این مقدمه بحث خود را آغاز کرد که یکی از مهمترین و بیان ناپذیرترین پدیدهها در عالم بحث عشق است. چراکه یا آنان که تا به حال از عشق سخن گفتهاند عاشق نشدهاند یا آنان که عاشق شدهاند نتوانستهاند از عشق سخن بگویند. این مسأله ناگفته و لاینحل مانده است.او در ادامه با انتخاب داستان صدر جهان بخارا از دفتر سوم و مختصر توضیحی در مورد آن به خواندن این ابیات پرداخت.پایان بخش این نشست اجرای هم نوازی گروه موسیقی سنتی نجوا به سرپرستی منوچهر بیجنوند به همراهی صابر سوری، مسعود بیجنوند و سید یونس خانگلی بود که بر طراوت نشست افزود.ازدحام بیش از حد شرکت کنندگان، که سبب شد عده بسیاری از علاقه مندان برای استفاده از این برنامه روی زمین بنشینند یا از سالن مجاور استفاده کنند، از نکات بارز و قابل توجه این نشست به شمار می رفت.
مباحث درسی و کلاسی +گفتگوها و یادداشت ها و نوشتارها : (استفاده با ذکر منبع مجاز است)