< درسگفتار نظریه سیاست – دانشگاه تهران:دانشکده علوم اجتماعی/ جلسه کلاسی 4 اردیبهشت 91>
مروری بر مواضع الهیات سیاسی
} س.م نجاتی حسینی nejati.hosseini@gmail.com {
*پیشینه بحث
در بحث از پرسش های جامعه شناسی سیاسی ، فلسفه سیاسی و الهیات سیاسی از "مواضع قدرت و حاکمیت و اطاعت "{ جلسات کلاسی 21 و 28 فروردین 91 } اکنون نوبت به مرورمواضع الهیات سیاسی رسیده است.الهیات سیاسی political theology وفق یک تعبیر عام ناظر به دانشی است که هدف و مضمون و موضوع آن تبیین دیالکتیک امر عرفی و دنیوی the secular با امر شرعی و قدسی the sacred در حوزه سیاست و جامعه و فرهنگ است.هر چند در این میان الویت بحث با پرسش از نسبت دین و سیاست و ارزیابی انتقادی و هنجاری این نسبت است؛ با این وجود به نظر ما {و دست کم آن گونه که منظور بحث کلاسی ما است} دو تز برای الهیات سیاسی – مدرن و پست مدرن – قابل توجه است:
1- الهیاتی شدن امر عرفی the theologization of the secular
2- عرفی شدن امر الهیاتی the secularization of the theological
پیش از پرداختن به بحث اصلی لازم است اندکی در باره تعداد منابع محدود فارسی که نسبتا مرتبط با این حوزه هستند توضیحاتی ارائه شود.
الف) الهیات سیاسی به این معنا تا اندازه ای در این اثر برجسته(هر چند سنگین در متن اصلی و تا اندازه ای نامفهوم از حیث ترجمه فارسی)آمده است {کارل اشمیت(1390 )الهیات سیاسی،با مقدمه گورگ شواب ، ترجمه لیلا چمن خواه، تهران، نشر نگاه معاصر؛ "فصل 3 :الهیات سیاسی" صص 75-88 }.
ب)ارزیابی انتقادی هنجاری نسبت دین و سیاست نیز در اثر زیر به خوبی توضیح داده شده است{ موریس باربیه(1384 )دین وسیاست دراندیشه مدرن،ترجمه امیررضایی،تهران،قصیده سرا،"مقدمه "صص13-23" } .
پ)قرائت های بومی شده و اسلامی شیعی از الهیات سیاسی که آن را کلام سیاسی و فقه سیاسی می نامیم، از حیث ادبیات فراوانی زیادی دارند؛ دراین زمینه دست کم این دو اثر قابل توجه هستند{کمال اکبری (1387) سیر تطور فقه سیاسی شیعی ، تهران،دفتر پژوهشهای رادیو، رادیو معارف؛"فصول 1 و2:فقه و فقه سیاسی وسایر دانشها" صص1-20 // حمید رضا شاکرین و علی رضا محمدی (1387 )دین وسیاست،ولایت فقیه،جمهوری اسلامی< پرسشها وپاسخهای دانشجویان>تنظیم و نظارت – نهادنمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها }.
ت)برای فهم تاریخی و اجتماعی نحوه پرداختن اندیشمندان مسلمان به مساله سیاست و دین و مساله نسبت بندگی خداوند و تبعیت از حاکمیت های دنیوی لازم است به ادبیات تاریخی اندیشه های سیاسی در اسلام نیز توجه کرد.در این جا می توان برای نمونه به این سه اثر اشاره کرد{حمید عنایت(1389)اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی؛تهران،خوارزمی؛"مقدمه:ارتباط گذشته با حال"صص18-42// حاتم قادری(1378 )اندیشه های سیاسی در اسلام وایران، تهران، انتشارات سمت ؛"مقدمه"صص1-4 " //سید صادق حقیقت( 1389 )مبانی اندیشه سیاسی در اسلام،تهران، انتشارات سمت؛"مقدمه" صص 1-8 }.
** تزهای الهیات سیاسی
در این جا می توان روی دو تز بسیار مهم از منظر جامعه شناسی سیاسی دینpolitical sociology of religion تاکید کرد:
الف) نسبت دین و سیاست
دراین زمینه نظریه موریس باربیه دست کم در حوزه الهیات سیاسی غرب قابل توجه است.او معتقد به 4 برداشت درنسبت دین وسیاست است: برداشت دینی (برتری امردینی برامر دنیوی ولزوم تبعیت سیاست دنیوی از دین){لوتر، کالون، بدن،بوسوئه،دومستر}؛برداشت ابزاری(لزوم برتری سیاست بردین وضرورت تبعیت دین ازسیاست واستفاده سیاست ازدین به مثابه یک ابزارحاکمیتی){ماکیاول،هابز،اسپینوزا،منتسکیو ،روسو}؛برداشت لیبرالی(لزوم جدایی کامل دین و سیاست از یک دیگر برای استقلال بخشی به هردو با هدف حفظ آزادی سیاسی از دست اندازی دین و مصونیت دادن به معنویت در مقابله با حاکمیت ){لاک، دومنه، کنستان، توکویل}؛ برداشت انتقادی( ضرورت نقد دین سنتی به خاطرناتوانی از پاسخ گویی به الزامات دنیای مدرن؛ و نیز نقد دین سنتی و حتی دین مدرن به خاطرمانع تراشی برسرزیست مدرن){سنت سیمون ، کنت ، مارکس، گرامشی}.
ب) نسبت امرعرفی و امرالهیاتی
اصل این نسبت ، ایده ای است که ما ازبحث بسیار مختصر اشمیت گرفته ایم.او در الهیات سیاسی ( ص 75 ) می نویسد: << تمام مفاهیم نظریه مدرن دولت {سیاسی}مفاهیمی الهیاتی هستند که عرفی شده اند؛نه فقط بر اثر تحولات تاریخی که طی ان این مفاهیم از حوزه الهیات به نظریه دولت منتقل شده اند (به عنوان مثال : " خدای قادر مطلق" به " قانونگذار قادر مطلق")؛ بلکه به علت ساختار نظام مندشان که شناسایی ان برای ملاحظه جامعه شناسانه این مفاهیم ضرورت دارد >> .فارغ از پیچیدگی های متن اشمیت و الهیات سیاسی او؛ استفاده ای که ما می توانیم ازاین ایده داشته باشیم این است که ببینیم : << چه نسبت دیالکتیکی میان امرعرفی وامرشرعی وجود دارد و چگونه این نسبت شکل گرفته است و چه تبعاتی در برداشته است>>.در این زمینه به نظرمی رسد که الهیاتی شدن امر عرفی و عرفی شدن امر الهیاتی را می توان به صورت زیر فهم کرد.
|
شکل تحول |
1.تحول تاریخی اجتماعی در پدیده حاکمیت : از سیاست شرعی به سیاست عرفی 2.تحول مفهومی و منطقی در نظریه حاکمیت : ازنظریه الهیات سیاسی به فلسفه سیاسی و جامعه شناسی سیاسی |
|
شرایط تعیین کننده تحول (دترمینانت) |
1.گذار از سنت به مدرنیته 2.گذر از دین به دانش 3.گذر از مشروعیت به قانونیت 4.گذر از بندگی به شهروندی |
|
نتایج پیشبینی شده وتبعات پیشبینی نشده |
1.تقدس زدایی {از }حاکمیت شرعی 2.تقدس زایی {برای }حاکمیت عرفی 3.بازتقدس سازی{پیوندزنی}حاکمیتهای شرعی و عرفی به نفع حاکمیت عرفی |
|
نمونه های تاریخی اجتماعی از تحول امر شرعی به امر عرفی |
1.تبدیل خدای قادر مطلق به دولت مطلق 2.تبدیل خدای همه جا ناظر به جامعه فراگیر 3.تبدیل ایمان موثر به معرفت مسلط 4.تبدیل اعتقاد موثر به قدرت موسس 5.تبدیل رستگاری دینی به رفاه دنیوی 6.تبدیل بندگی خداوند به شهروندی دولت |
|
اندیشمندان موثر مطرح |
هابز، مارکس ، دورکیم ،فوکو |
*** پی نوشت
در زمینه "نسبت دین و سیاست" و نیز "الهیاتی شدن امر عرفی و عرفی شدن امر الهیاتی" می توان به یک ایده نسبتا تلفیقی دست یافت. این ایده که مقدمتا کلیت آن معرفی میشودعبارت است از:تئودموکراسی{ دموکراسی دینی }Theo-democracyو دمو تئو کراسی { حکومت دینی دموکراتیک } demo-theocracy.
مباحث درسی و کلاسی +گفتگوها و یادداشت ها و نوشتارها : (استفاده با ذکر منبع مجاز است)