فراتر از علوم اجتماعی، تاریخ و فلسفه : در باره تدریس فلسفه علوم اجتماعی
در بخش علوم انسانی - ضمیمه اسفار این ماهنامه ( شماره 68-69 / اردی بهشت و خرداد 1392 صص 36 و 37 ) امده است .
درباره تدریس فلسفه علوم اجتماعي
سید محمود نجاتی حسینی
(مدرس [میهمان] فلسفه علوم اجتماعی – دانشگاه تهران ، گروه ارتباطات اجتماعی ) b
***
1. اهداف تدريس اين درس (براي چه رشتههايي و چرا اين درس اهميت دارد؟ آيا اين درس جزو روش تحقيق در مسائل اجتماعي محسوب ميشود يا نوعي فهم خود نظريات است؟)
اگر از منظری عام والبته مبتنی بر تجارب متعارف در غرب به این موضوع نگاه شود اهداف تدریس این نوع فلسفه مضاف- که با علم شناسی فلسفی اجتماعی نیز مرتبط است- می تواند تامل فلسفی در باب ماهیت معرفتی – وجودی علوم اجتماعی{اعم از جامعه شناسی ؛ انسان شناسی ؛ علم اقتصاد ، علم سیاست ؛ علم تاریخ }با تدقیق در ماهیت فلسفی اضلاع مولف آن، مشتمل بر"نظریه ، روش ، پژوهش ، سیاست "، است. البته هدف کاربردی تری نیز برای آن متصور است ،که ما معمولا درهمان ابتدای ورود به بحث از فلسفه علوم اجتماعی به دانش جویان و مخاطبان متذکر می شویم– شناخت دقیق تر و واقعی تر از پتانسیل های معرفتی علوم اجتماعی و شان و مرتبت وکاربردهای آن در خانواده علوم و دانش های موجود .این هدف دوم ما رابه سمت فهم کاستی ها و مزایای علوم اجتماعی موجود می کشاند. به نظر بنده روی هم هدف تدریس هر نوع فلسفه علوم اجتماعی (اعم از نسخه های مدرن – پست مدرن – لیت مدرن ؛ و حتی فمنیستی - اگر محتمل الوقوع باشد ؛ و نیز اگر ممکن شود نوع عقیدتی مشابه با برخی از ارای علم شناسی فلسفی بومی تر آن ، مانند معرفت شناسی اسلامی یا حتی بحث هایی مانند علم دینی یا علوم انسانی اسلامی که مدعیاتی و مدعیانی نیز دارد ) باید کمک به پیش برد این دو نوع هدف باشد : تعمیق فلسفی فهم علوم اجتماعی و نیز ارزیابی واقعی از توان علوم اجتماعی موجود از جهت پتانسیل های معرفتی و تجربی و سیاست گذاری آن .
البته برای دانشجوی ایرانی با توجه به مقتضیات فکری و نیز اقتضائات دانشگاهی موجود در زمینه نگرش منفی نسبت به علوم انسانی و ایضا علوم اجتماعی متعارف؛ می توان هدف سومی را نیز مد نظر داشت – جا انداختن عظمت معرفتی علوم اجتماعی موجود(چیزی که نه تنها دوست بل دشمن این علوم به آن معترف اند! و حتی اینان از آن برای پیش برد اهداف معرفتی و سیاستی شان هم سود می جویند!؟ ) .
*
2. مباني فكري و تئوريك اين درس (ايده اصلي محتواي اين درس/ آيا ميتوان مباحث اين درس را در طيف علوم انساني انسانگرا از يك سو و علمگرا از سوي ديگر دانست؟)
مبانی فکری و تئوریک این درس نیز مثل بسیاری دیگر از دروس علوم اجتماعی موجود برگرفته از ادبیات لاتین علوم اجتماعی است .از این جهت شما برای تدریس فلسفه علوم اجتماعی لاجرم باید روی سه نوع منبع برای آموزش دانشجویانتان برنامه ریزی کنید – البته بر حسب تجربه حقیر در این چند سال گذشته – یکی ادبیات فلسفه علم و دو دیگر تاریخ علم و سه دیگر فلسفه علوم اجتماعی . فلسفه علم به لحاظ این که خاستگاه بسیاری از مضامین مطرح در فلسفه علوم اجتماعی است برای آغاز بحث از علم شناسی فلسفی ضروری است ( دست کم بر مبنای تجربه ای که شخصا داشته ام)؛ پس از آن است که می توان به فلسفه علوم اجتماعی پرداخت.البته با ذکر مثالهایی از تاریخ علم که آن هم عمدتا منابع غربی فارسی شده است. ضمن آن که در بحث از تاریخ علوم اجتماعی نیز متاسفانه منبع بومی ندیده ام (البته هم منابع مستقل غربی آن نیز محدود است و شما باید لابلای کتابهای "مبانی و نظریه جامعه شناسی "به دنبال تاریخ آن بگردید و هم این که منبع فارسی شده مستقل و مناسبی هم دیده نمی شود ).
متاسفانه تا جایی که اطلاعات موجود حکایت می کند ( به جز چندمورد انگشت شمار از جمله کتاب جناب دکتر عبدالکریم سروش مانند " تفرج صنع" که بخش مستوفایی ذیل عنوان "فلسفه علوم انسانی" دارد و یا"درسهایی در فلسفه علم اجتماعی"که ماحصل تدریس این درس توسط ایشان به عنوان بانی و آغازگر معلمی فلسفه علوم اجتماعی درایران در سالهای دور در دانشگاه تهران برای ما دانشجویان ارشد رشته جامعه شناسی در سالهای 70 تا 72 بودa ) من متن های فارسی منقحی سراغ ندارم که بتواند بدیل یا رقیب و یا مکمل و متمم ادبیات غربی در تدریس فلسفه علوم اجتماعی باشد.باری به هر جهت اکنون این ها منابعی هستند که سرچشمه تئوریک فلسفه علوم اجتماعی اند و البته به فراخور بحث نیز حاوی نکاتی بدیع در این حوزه هستند.
*
3. جايگاه و اهميت اين درس در ميان دروس ديگر (یا در منظومهي علوم) و مکملهای (محتوایی یا غیر محتوایی) مورد نیاز این درس
ببینید اگر قرار باشد به عنوان معلم علوم اجتماعی و مدرس آن رتبه بندی از الویتهای تدریس داشته باشم یقینا دروس فلسفه مبنایی مانند فلسفه علوم اجتماعی و جامعه شناسی شناخت- که هم تدریسشان سخت است ! و هم فهمشان دشوار! - در رتبه اول خواهند بود.به این قرار دست کم تا جایی که به موضع مورد بحث ما برمی گردد ، فلسفه علوم اجتماعی باید حتما جزو دروس سخت و بنیانی رتبه بندی شود چون در آن شما باید مشکل ترین مسایل علمی و فلسفی را برای کسانی که عمدتا آموزش فلسفی مناسب ندیده اند و ضمنا با تاریخ علم و تاریخ علوم اجتماعی نیز کم ترین انس را دارند( حتی درکلاسهای"مبانی جامعه شناسی" و" نظریه های جامعه شناسی" نیز به این تاریخ های مرتبط ،عنایتی که شایسته آن باشد نمی شود) از سیر تا پیاز ! فلسفه و تاریخ های علم و علوم اجتماعی را تدریس کنید.شخصا بر حسب تجربه ای که طی چند سال گذشته در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به هنگام تدریس درس پیش نیاز و مکمل و متممی مانند تاریخ تکوین علوم اجتماعی داشته ام متوجه شده ام که این درس نیز به سختی همان دروس فلسفه مبنا البته با بارتاریخی است که اگر درست و دقیق و بدردخور تدریس شود راه را برای برخی از مباحث فلسفه علوم اجتماعی هموارتر می کند. درعین حال معتقدم آن دسته از دانشجویانی که مبانی جامعه شناسی و نظریه های جامعه شناسی را دقیق آموزش دیده اند می توانند تاریخ تکوین و فلسفه علوم اجتماعی را بهتر فهم کنند – دستکم بر حسب تجربه ای که داشته ام این دانشجویان مثالهای جاری از جامعه شناسی را خوب می فهمند (کما اینکه دانشجویان دارای آموزش ریاضی و تجربی نیز مثالهای تاریخی علم طبیعی – فیزیک ، شیمی، زیست شناسی – را بهتر درک می کنند ).
*
4. خلاءها، مسائل و مشكلات تدريس اين درس به طور کلی و خاصتاً در نظام دانشگاهی ایران (براي مثال درخواستهاي بومي كردن علوم انساني چه وضعيتي را براي تدريس اين درس ايجاد كرده است؟)
این یک اصل کلی است که نسبتا تدریس همه دروس دانشگاهی در علوم انسانی و اجتماعی ( خصوصا درموقعیت کنونی آن و بویژه پس از حوادث ناگوار انتخابات سال 88 و تشدید بگیر و ببند های علمی و ادعاهای غلاظ و شداد درباره تغییر ماهیت علوم انسانی به ظن غربی بودن ! و جرم مخرب بودن ! ) از جهات معرفتی و اجتماعی آن ( چنان چه از منظر "جامعه شناسی های علم و شناخت" نگاه شود) با محدویت ها و محضوریت ها و نیز ملاحظات و احتیاط هایی همراه است.با این توصیف سرنوشت و سرشت دروس مهم تر و بنیانی تری مانند فلسفه علوم اجتماعی که اساسا مدرس آن باید از موازین معرفتی و عقیدتی همان فلسفه غربی و نیز فلسفه علم متکی به آن مورد نقد - و گاها طعن و حمله – برای پیشبرد اهداف درس استفاده کند طبیعتا و تبعا با چالشهای جدی تری نیز مواجه است. با این وجود دست کم بر حسب تجربه آکادمیکی زیسته بنده شور و شوق دانشجویان این درس درهردو مقطع کارشناسی ( دانشگاه تهران ) و ارشد ( دانشگاه آزاد آشتیان ) قابل تقدیر و جالب توجه است و به نظر من مایه دلگرمی برای ادامه تدریس فلسفه علوم اجتماعی و غلبه بر مشکلات معرفتی اجتماعی تدریس آن است. البته باید توجه داشت که روح انصاف علمی ایجاب می کند که همزمان با توصیف فربگی فلسفه علوم اجتماعی مدرس باید انتقادات وارده به روح فلسفه غربی و به تبع فلسفه علم آن و نیز فلسفه علوم اجتماعی مبتنی بر آن ها را نیز در کلاس بحث کند یا دست کم مورد اشاره قرار دهد تا تذکری معرفتی برای دانشجوی علاقمند به پی گیری مساله باشد.بنده شخصا به شهادت دانشجویانم همواره تلاش کرده ام از این نظر و در حد قلت بضاعت علمی ام به ارزیابی بپردازم – خصوصا طی این چند ترم اخیر همواره مساله حل نشده چالش های علم و دین ( از دو منظر فلسفه دین و فلسفه علم )؛ مساله امکان و امتناع و ایجاد علم دینی ؛و نهایتا کلاف سردرگم اسلامی کردن علوم انسانی اجتماعی را نیز حسب اطلاعات علمی که داشته ام از منظرهای علم دینی و فلسفه علوم اجتماعی بحث کرده ام.خوش بختانه این بحث های بومی ترو کاربردی تر نیز مورد اقبال اکثریت دانشجویانم قرار گرفته است.
***
5. معرفي طرح درس:
1) روش تدريس و تجربيات آموزشي جناب عالی در اين درس
برخی از ویژگی های روش تدریس من به قرار زیر است:
- توضیح اهداف کلی درس و رئوس برخی از محورهای اصلی آن دراولین جلسه
- معرفی منابع کلاسی و متون مکمل و متمم در دو محور فلسفه علم و فلسفه علوم اجتماعی
- تهیه خلاصه درس در یک صفحه در هر جلسه آن هم (عمدتا درقالب شکل هندسی مانند جدول یا نمودار ) و ارائه آن به دانشجویان برای حضور ذهن بیشتر در کلاس و نیز وقت فراهم کردن برای پرسش کردن تا نوشتن زیاد !
- اخذ کوییز (های هفتگی / دو هفتگی)از مسایل مهم فلسفه علوم اجتماعی با هدف ارتقای مهارت نوشتن و قدرت تحلیل دانشجو
- ارائه گلچینی از مباحث مندرج در برخی از منابع فلسفه علم و فلسفه علوم اجتماعی به دانشجویان با هدف تامین اطلاعات حداکثری و کامل تر و همه جانبه از منابع متنوع
- تشویق دانشجویان به ارائه کنفرانس های متعارف از سرفصل های منابع درسی
- تهیه درسگفتار وبلاگی و درج مباحث کلاسی در وبلاگ درسی ام [www.for-mystudents.blogfa.com]
{د رحال حاضر اصلاعات و مباحث مربوط به درس فلسفه علوم اجتماعی در چند سال اخیر درآرشیو وبلاگ درسی ام موجود است}
2) سرفصلها و منطق قرار گرفتن این سرفصها
معمولا طی چند سال اخیر این "چیدمان معرفتی" را برای تدریس انتخاب و اجرا کرده ام:
- اول . آغاز کردن از فلسفه علم (ماهیت فلسفه علم وٌضرورت آن / برخی مسایل اساسی آن / ربط آن به فلسفه علوم اجتماعی )
{دراین زمینه مناسب ترین منابع واجب عینی ! کلاسی این ها هستند :
الن .ف .چالمرز (1378 / 1389 ) چیستی علم – در آمدی بر مکاتب علم شناسی فلسفی ، سعید زیبا کلام،تهران،سمت؛سمیر اوکاشا (1387 ) فلسفه علم، هومن پناهنده ، تهران،فرهنگ معاصر }
[ البته منابع مکمل دیگری نیز هستندکه به دانشجو معرفی می شوند و حسب نیاز برخی ا زفصول آن ها کنفرانس داده می شود و یا زیراکسی ! جهت مطالعه داده می شود ، مانند :
الکس روزنبرگ (1384 ) فلسفه علم، مهدی دشت بزرگی و فاضل اسدی امجد، قم ، طه ؛ جیمز لیدمان(1390 )فلسفه علم، حسین کرمی ، تهران، حکمت؛نیکلاس کاپالدی (1377 ) فلسفه علم، علی حقی ، تهران، سروش؛ دانالد گیلیس (1381 ) فلسفه علم درقرن بیستم ، حسن میانداری ، قم و تهران، طه و سمت ؛عبدالکریم سروش ( ترجمه و تالیف ) (1388 ) علم شناسی فلسفی – گفتارهایی در فلسفه علوم تجربی ، تهران،صراط]
Jenifer McLaren (2000) philosophies of science: from Foundations to contemporary, USA, Wadsworth.
- دوم. معرفی مختصر فلسفه علوم انسانی (شکل گیری علوم انسانی مدرن از رنسانس به این سو و مسایل فلسفی آن )
{در این زمینه بهترین متن تخصصی این اثر است:ژولین فروند (1362/ 1387 ) نظریه های مربوط به علوم انسانی ، محمد علی کاردان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی }
- سوم . پل زدن به سمت فلسفه علوم اجتماعی( ماهیت فلسفی علم اجتما عی/ ضرورت های معرفتی توجه به فلسفه علوم اجتماعی/ االزامات اجتماعی پرداختن به فلسفه علوم اجتماعی/ ماهیت زبان – منطق "تحلیلی هنجاری تجویزی" فلسفه علوم اجتماعی/ هندسه سه گانه فلسفه علوم اجتماعی مشتمل بر " انتولوژی – اپیستمولوژی – اتیک و پولیتیکولوژی" / هندسه چهارگانه علم اجتماعی مشتمل بر : " نظریه- روش – پژوهش – مهندسی اجتماعی / مسایل اساسی فلسفه علوم اجتماعی معاصر : " تبیین ، پیش بینی، مهندسی ، ایدئولوژی"/و...)
{در این بخش نیز منابع معرفی شده به کلاس سه دسته هستند :
الف- منابع پایه بحث کلاس – این ها عبارتند از :آلن راین (1387 ) فلسفه علوم اجتماعی ، عبدالکریم سروش، تهران، صراط؛ دانیل لیتل (1386 ) تبیین در علوم اجتماعی :درآمدی بر فلسفه علم الاجتماع، عبدالکریم سروش ، تهران، صراط.
ب- منبع مکمل بحث کلاس نیز عبارتست از: پیتر وینچ (1386 ) ایده علم اجتماعی و پیوند آن با فلسفه ، ترجمه زیر نظر سمت ، تهران، سمت.
برخی از منابع متمم کلاسی نیز به قرار زیر هستند:
راجر تریگ (1384 ) فهم علم اجتماعی، شهناز مسمی پرست، تهران،نی ؛ تد بنتون و یان کرایب (1384 )فلسفه علوم اجتماعی، شهناز مسمی پرست و محمود متحد ، تهران ، آگه ؛ برایان فی (1381) فلسفه امروزین علوم اجتماعی با نگرش چند فرهنگی ، خشایار دیهیمی ، تهران، طرح نو؛ ایون شرت ( 1387 ) فلسفه علوم اجتماعی قاره ای ، هادی جلیلی ، تهران، نی ؛ مایکل رووت ( 1389 ) فلسفه علوم اجتماعی، محمد شجاعیان ، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم }.
< و البته در این جا نیز یک منبع بسیار جامع لاتین نیز هست که معلمان ومدرسان فلسفه علوم اجتماعی باید حتما آن را بخوانند! و البته برای دانشجویان بیشتر علاقمند به فلسفه علوم اجتماعی و مایل به فراتر رفتن از حد معرفتی کلاس ! نیز پیشنهاد می شود :
Gerard delanty and Piet strydom (Eds) (2003) philosophies of social sciences: the classics and contemporary readings, USA, Open University press.
****************************
b ) مدیر بخش جامعه شناسی دین و اسلام- موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران.
nejati.hosseini@gmail.com2045262-0912
a ) شاگردی در کلاس های درس فلسفه علوم اجتماعی دکتر سروش ( دانشگاه تهران – کارشناسی ارشد جامعه شناسی سالهای 71 و 72 ) ایجاب می کند تا یادی شود از حق استادی ایشان بر امثالنا.
مباحث درسی و کلاسی +گفتگوها و یادداشت ها و نوشتارها : (استفاده با ذکر منبع مجاز است)