جامعه شناس شناور و مواضع مردمی:
نگاهی به منش شهروند آکادمیک درحوزه عمومی ایرانیa
سید محمود نجاتی حسینی (خراساني )b
***
خلاصه بحث
(1 )
از منظرهای مختلف می توان به کاراکتر اجتماعی یک "جامعه شناس - در نسبت با – مردم" نگاه کرد.منظرهایی که البته لازمه آن اتخاذ لنزهای رنگارنگی از"جامعه شناسی های علم وشناخت "،"تاریخ اندیشه" و زان ها اساسی تر" فلسفه علوم اجتماعی" است.
(2 )
برای نمونه می توان مانند آن چه که درجامعه شناسی مردم مدار و به اصطلاح جامعه شناسی حوزه عمومیpublic sociology دیده شده است از جامعه شناس عمدتا توقع داشت که هم و غم خود را متوجه مسایل مردم وحل آن ها نماید.نمونه ملی برجسته وبارز این نوع جامعه شناسی را شاید بتوان در نزد آن دسته از اصحاب علوم اجتماعی خوانده این مرز و بوم دید که دغدغه روشن فکری هم از نوع لیبرالیسم بومی گرا و هم از نوع اسلام گرایی مدرن و نه سنتی دارند. ژانر خاصی از این نوع اصحاب علوم اجتماعی خوانده را می توان در تیپ به اصطلاح نظریه پردازان ملی – مذهبی نیز سراغ گرفت . زبان علمی کارشناسی در این ژانر از جامعه شناسی عمدتا بینابین زبان تخصصی و عمومی است،اما ساده و سطحی نیست. هم چنین لحن این نوع جامعه شناسی تا اندازه ای انتقادی و اما تا اندازه ای هم راهبردی و نسبتا پراگماتیستی از نوع عمل گرایی منتج به نتیجه به دور از لفاظی های تئوریک و انتزاعی است.
توپوس اجتماعی و فضایی که این جریان اشغال نموده است عمدتا درگروههای تلگرامی کاربران تحصیل کرده اعم از"دانش آموز – دانشجو – کارمند- بازاری" است . ناگفته نباید گذاشت که در توپوس دانشگاهی نیز عمدتا این انجمن های اسلامی دانشجویی و نیز تا اندازه ای انجمن های علمی و برخی کانون های فرهنگی دانشجویی هستند که "کاریر فرهنگی" این جریان ملی مذهبی درجامعه شناسی بومی محسوب می شوند.
(3 )
یا می توان از منظری دیگر مانند جامعه شناسی مردم گراpopulist sociology از جامعه شناس توقع داشت خود را در سطح نماینده مردم عوام - به معنای مردم غیر متخصص ومتعارف – به جامعه و حاکمیت معرفی نماید و دقیقا نماینده علایق و سلایق و منافع مردم عوام باشد و لذا هم از زبانی غیرفنی و غیر تخصصی،درحدژورنالیسم اجتماعی سیاسی فرهنگی،برای انتقال مواضع فکری خود بهره گیرد و هم از زبانی فنی و مغلق و مبهم .
نمونه مشعشع این نوع جامعه شناسی را اخیرا می توان در مواضع آن دسته از اصحاب علوم اجتماعی خوانده ایرانی درفرمت" مولف – مترجم – ویراستار- سخنران" دید؛که یا به سمت چپ مارکسیستی رادیکال و سوسیالیزم پیشرفته خیز برداشته اند و یا در نزد راست گرایان سنتی موتلفه ای و اصول گرایانی دید که به نوعی با دولت گرایی از نوع اصلاح طلبی و ملی – مذهبی آن و به اصطلاح دولت "غیرخودی " مشکلی تاریخی و جدی دارند ؛و بیش تر متمایل به دفاع از منافع بازارگرایی در برابر اجتماع گرایی اند - که البته با چاشنی دفاع از نهاد سنتی روحانیت تکیه زده بر اریکه قدرت نیز در هم آمیخته است .
اگر بخواهیم "توپوس اجتماعی " این دو نوع جامعه شناسی بومی را که مبین جایگاه فرهنگی فضایی است که آن ها اشغال نموده اند را دست کم در درون اجتماع آکادمیک و دانشگاه ها نشان دهیم ؛ لاجرم باید به چندین تیپ اجتماعی از تشکل های دانشجویی دانشگاهی اشاره کنیم که با نسبت برقرار نمودن با هر کدام از این سه جریان جامعه شناسی (چپ سوسیالیستی ، ملی مذهبی، موتلفه اصول گرا) فضاهای اجتماعی فرهنگی سیاسی خاصی را برای خود تخصیص داده اند. مثلا گرایش های سکولار و سوسیالیستی را می توان درنزد دانشجویان علوم اجتماعی خوانی دید که مقرشان بیشتر انجمن های علمی دانشجویی و نشریات دانشجویی است.
به همین منوال انجمن های اسلامی دانشجویی به سمت طیف ملی- مذهبی و جریان اصلاح طلبی درجامعه شناسی بومی متمایل اند.توپوس جریان موتلفه و اصول گرایی نیز بیش تر در بسیج دانشجویی علوم اجتماعی خوان متراکم شده است که به نوعی نماینده طرز تفکر نوع خاصی ازعلوم اجتماعی است که حاکمیت در دانشگاه ها آن را ذیل "پروژه علوم اجتماعی اسلامی " نمایندگی می کند.
(4 )
هم چنین می توان از جامعه شناسی مشاور حزبی partist- consultant sociology نام بردکه به صورت حرفه ای و تخصصی پیشه و کار و بارخود را طوری تعریف نموده است که هم دردرون آکادمی و هم در بیرون ازآکادمی صرفا متعهد به بسط منافع و سلایق و پیشبرد علایق حزبی متبوع خود است .توگویی جامعه شناس این نوع جامعه شناسی،صرفا متعهد برای پیشبرد و توجیه تئوریک اهداف سیاست ورزان حزبی شیفته قدرت با لعاب نظریه های معنون و مطنطن جامعه شناسی و نیز تلاش عمل گرایانه در جامعه برای جلب مشارکت و عضو گیری و یارگیری از میان مردمان عمدتا تحصیل کرده برای حزب خودی با استفاده از ترفندهای لیبرال دمکراسی هلهله ای وغوغاسالاری(به قول هابرماس در طعنه بر ترفندهای حزبی دولتی به هنگام انتخابات و رای گیری از مردم ) وتا اندازه ای عوام فریبی با استفاده از" افسانه دیو– دلبر" در عالم سیاست ورزی است .
این نوع جامعه شناسی ،که البته درنزدگروه های اجتماعی موثر و تحصیل کرده از نوع"دانش آموزی – دانشجویی – کارمندی " هم دارای مخاطبانی زیاد است ،رقیبی مطرح برای جامعه شناسی های مردم مدار و مردم گرا به معنای موصوف دربندهای پیشین است .با وجود نقدهای جدی که به این نوع جامعه شناسی حزبی می توان داشت ،اما منصفانه نیست اگر از تاثیرگذاری جدی و فعال این جریان از جامعه شناسی بومی در تغییر جهت دادن سیاست ورزی های سال های 1376-1384 و "جنبش اعتراضی سبز " در 1388 و نیز 1390 به این سو و نیز در پر نمودن سمت های سازمانی در دولت های اصلاحات (1376-1384 ) و اعتدال(1391 تا 1396 ) و نیز تصدی برخی مقامات منتخب در پارلمان و شوراهای شهر چشم پوشی کنیم.
(5 )
و بالاخره باید به نوع نوظهوری از جامعه شناسی بومی گرا در این میانه اشاره داشت که به نظر می رسد از مواضع "مردم گرایی" به معنای موصوف در این نوشتار بسی فاصله و با آن زاویه دارد و بیشتر به اتخاذ مواضع "حاکمیت گرایی" شناخته شده است.منظور ما جریانعلوم اجتماعی اسلامی است که دانش گاهیان، دانش پژوهان،دانش جویان ،متون،نهادها،محافل،برنامه ها وتشکل های فرهنگی سیاسی علمی خاص خود را دارد- که داشتن این نهاده ها البته حق طبیعی هرجریان فکری دانشگاهی از جمله جریان "علوم اجتماعی اسلامی" است؛منتها مشروط ومقید به رعایت قواعد"بازی زبانی رقابت سالم علمی و معرفتی" به دور از "بازی زبانی مونوپولی علمی" و"هژمونی معرفتی" ؛یعنی به دورازشائبه حذف رقیبان فکری ومعرفتی پر پپیشینه و پرباری ازنوع علوم اجتماعی مدرن متعارف که جریانات متعدد و متنوع و مشروع آن را در بالا(:جامعه شناسی های مردم مدار،مردم گرا،مشاور حزبی) وصف نمودیم.
مهم ترین"لوکوس فکری" این جریان نمایندگی نمودن دین گرایی حاکمیتی درعلوم اجتماعی برای تدبیر دینی شدن علوم اجتماعی است . مهم ترین "توپوس فرهنگی " این جریان از علوم اجتماعی اسلامی بومی ، ازحیث نهادهای حاکمیتی ، دفاترنهاد نمایندگی رهبری دردانشگاه ها،و ازحیث آکادمیک ، دپارتمان های علوم اجتماعی اسلامی، و از حیث تشکل های دانشجویی،بسیج دانشجویی و انجمن های تازه تاسیس علوم اجتماعی اسلامی است. هم چنین از حیث نهادهای برون آکادمیک می توان به عنوان نمونه به"مرکز پژوهشهای علوم انسانی صدرا" و نیز فصلنامه وزین "علوم انسانی اسلامی " اشاره داشت که مخاطبان عام تری را در حوزه جریان سازی برای علوم اجتماعی اسلامی فراهم آورده است .
(6 )
باری ، در یک وارسی انتقادی از این جریانات در جامعه شناسی ایرانی ( آن نوع جامعه شناسی که در دانشگاه های کنونی در ایران ساخته وپرداخته شده است و توسط ما اصحاب علوم اجتماعی خوانده به اصحاب علوم اجتماعی خوان تزریق و تدریس می شود و در بیرون آکادمی نیز از طریق متن های نوشتاری - گفتاری به صورت ترجمه ای - تالیفی – تلفیقی به توده ای حجیم تبدیل شده است ) باید به تز مختار این مقاله نیز پرداخت.خلاصه شده آن تز چنین است :
(الف)
در میانه آن نوع جریانات رایج در جامعه شناسی های دوگانه اکتیو/ پاسیو (فعال/ منفل) که یکی به قیام حوزه عمومی دربرابر سیاست و اقتصاد رای می دهد(جامعه شناسی اکتیو یا فعال ) و دیگری که به قعود حوزه عمومی دربرابر سیاست و اقتصاد گردن می نهد(جامعه شناسی پاسیو یا منفعل)و یا جریانات دیگری که در جامعه شناسی ایرانی رسوخ کرده اند و جامعه مدنی و حوزه عمومی را به رسوب و رکود مبتلا می کنند؛جامعه شناسی مناسب حوزه عمومی ایرانی ، منطقا باید جامعه شناسی باشد و بشود ازجنس جامعه شناسی شهروند مدارcitizenry sociology با سویه های گفتگویی- انتقادی - راهبردی و البته با مایه هایی از روشن گری برای نوعی فرمان شکنی مدنی مسالمت آمیز و نیز حرمت گذاری برای اعتراضات مدنی شهروندی و جنبش های اجتماعی مردمی بدون هر گونه وابستگی یا کشش حزبی جناحی رسمی یا غیر رسمی .
( ب)
شکل گیری این جامعه شناسی شهروندمدارگفتگویی- انتقادی- راهبردی بیش از هر چیز نیازمند متراکم شدن اجتماعی است از کارگزاران دانش پژوه آکادمیک که شناورند- یعنی فاقد هرگونه وابستگی حزبی جناحی به تشکل های سیاسی عقیدتی رسمی وغیر رسمی اعم ازاپوزیسیون و پوزیسیون (مخالف یا موافق حاکمیت) هستند و بدون هرگونه علقه طبقاتی در خدمت پاسداشت هویت شهروندی اند که شامل همه مردم ، بدون هر گونه تبعیض فرهنگی سیاسی عقیدتی قومیتی زبانی نژادی، می شود .
***
a مقاله عرضه شده به سمینار " جامعه شناسان ایرانی و حوزه عمومی "
(تهران،انجمن جامعه شناسی ایران + مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور ، اسفند ماه 1396 )
b استادیار جامعه شناسی / پژوهش گر میهمان در پژوهشکده مطالعات فرهنگی واجتماعی ( وزارت علوم ،تحقیقات و فناوری )
cell phone 0912-2045262
مباحث درسی و کلاسی +گفتگوها و یادداشت ها و نوشتارها : (استفاده با ذکر منبع مجاز است)