کارنوشت دانشجویی 29 / فلسفه علوم اجتماعی 6 / 25288
smnejatih@yahoo.com/nejati.hosseini@gmail.com
www.falsafe-ejtemaee.blogfa.com/www.for-my-students.blogfa.com
*تزهایی انتقادی در باره فلسفه علوم اجتماعی چند فرهنگی)1 )
**(برایان فی 1381/ فلسفه علوم اجتماعی امروزین با نگرش چندفرهنگی ،خشایار دیهیمی ،تهران ،طرح نو. (
1.هدف فلسفه علوم اجتماعی چند فرهنگی
هدف فلسفه علوم اجتماعی چند فرهنگی تمرکز بر چند فرهنگی بودن ،اصالت دادن به فرهنگ ها وتوجه دادن به تفاوت های فرهنگی است.به این معنا این نوع فلسفه هم زمان مساله جدیدی را به عنوان چند فرهنگی بودن در علوم اجتماعی مطرح می کند و از ان سو نیز بر مسایل قدیمی تر ان منظر تازه ای باز می کند.
2.نقد پرسش قدیمی تر فلسفه علوم اجتماعی
فلسفه علوم اجتماعی چند فرهنگی ناگزیر به سمت نقد پرسش قدیم می رود (:ایا علوم اجتماعی علم اند؟اگر هستند چگونه؟و اگر نیستند چرا؟وچگونه می توانند علم باشند؟) وبر ان است که با توجه به رسواشدن علوم تجربی دیگر این نوع علوم نمی توانند مایه ارامش خاطر علوم اچتماعی باشند ؛بنابراین فیلسوفان علوم اجتماعی نیز باید عطای این نوع علوم تجربی را به لقایشان ببخشند و ازپی گیری این نوع سوالات در فلسفه علوم اجتماعی دوری کنند. در همین باره بویژه نقد پوزیتیویزم مندرج در علوم اجتماعی هم مطرح است.
3.پرسپکتیویزم چند فرهنگی به جای پوزیتیویزم تک فرهنگی
جایگزین کردن پرسپکتیویزم چند فرهنگی به جای پوزیتیویزم تک فرهنگی در فلسفه علوم اجتماعی چند فرهنگی ، منجر به طرح مسیرهایی جدید به روی علوم اجتماعی شده است.بر این اساس برخلاف پوزیتیویزم تک فرهنگی (که تنها قائل به اصالت یک دیدگاه میکانیکی برای تبیین جهان های طبیعی و اجتماعی است ) پرسپکتیویزم چند فرهنگی بر کثرت واقعیت ها و کثرت نگاه به ان ها از منظرهای گوناگون تاکید دارد. در این زمینه خود علم نیز فقط یکی از این منظر ها است و نه همه ان .پس در فلسفه علوم اجتماعی چند فرهنگی پرسپکتیویزم به دو معنا مطرح است : یکی این که ما با منظر های گوناگون علمی شناختی برای فهم مواجه ایم و دیگر این که علم خود یکی از این شناخت ها است و لذا می توان از شناخت های غیر علمی نیز بهره برد.
4.نسبی گرایی های شناختی فرهنگی و پرسپکتیویزم چند فرهنگی
هر چند پرسپکتیویزم چند فرهنگی مشکلات ناشی از پوزیتیویزم تک فرهنگی را در علوم اجتماعی کاهش می دهد با این وجود خود می تواند به مسایل تازه ای نیز دامن بزند؛ از جمله می توان به مساله روایی و اعتبار این دیدگاههای گوناگون ونیز مساله داوری در باره برتری و یا تناسب و عدم تناسب ان ها در مقایسه با یکدیگر برای علوم اجتماعی ( نظریه و پژوهش وروش ) اشاره کرد. بنابراین در فلسفه علوم اجتماعی چند فرهنگی این ها جزو مسایل جدیدی هستند که باید بتوان برای ان ها در علوم اجتماعی راه حل تازه ای یافت . به عنوان نمونه می توان نشان داد که چگونه برخی از این منظرهای فرهنگی مدعی برتری اند و نیز برخی از ان ها دارای سلطه و هژمونی اند و می توانند منظر های دیگر را تحت تاثیر خود قرار داده و در نهایت روی هر گونه تبیین اجتماعی موثر واقع شوند. به طورخاص می توان از منظر های فرهنگی غرب مداری در علوم اجتماعی یاد کرد که هم چنان از سلطه و هژمونی فرهنگی خود در حوزه های نظریه و پژوهش و روش شناسی دفاع می کنند.
5. مساله تفاوت وتمایز فرهنگی در علوم اجتماعی و حل ان در پرسپکتیویزم چند فرهنگی متناسب
مساله بالا خود به خود مساله فرهنگی تفاوت وتمایز در علوم اجتماعی را برای فلسفه علوم اجتماعی چند فرهنگی مطرح می کند .بر این مبنا باید بتوان برای حفظ پرسپکتیویزم چند فرهنگی برای قوم مداری و غرب مداری علوم اجتماعی تدبیری اندیشید تا علوم اجتماعی چند فرهنگی در قالب درست و مناسب خود شکل گیرد.اما چرا باید این مساله این قدر مهم باشد؟.پاسخ به نحوی در دل این پرسش نهفته است و از حسن اتفاق فلسفه علوم اجتماعی از این منظر است که وارد این چالش می شود. می دانیم که قوم مداری فرهنگی اعم از غربی که غالب است و شرقی که ممکن است نفوذ داشته باشد بر ان است که : دیگران عین ما نیستند وعین ما نیز تجربه نمی کنند چون در ساختارهای اجتماعی فرهنگی اقتصادی سیاسی زیست می کنند؛ ان ها از ما متمایزند و متفاوت . بنابراین برای فلسفه علوم اجتماعی چند فرهنگی تبیین این تفاوتها و تمایزها می تواند نقطه عزیمت خوبی برای نظریه و روش و پژوهش اجتماعی باشد.
6.شیوه های تحلیل +تجلیل +تدبیر فرهنگی برای حل مساله تفاوت وتمایز فرهنگی در علوم اجتماعی (ادامه در بخش 2 ).
مباحث درسی و کلاسی +گفتگوها و یادداشت ها و نوشتارها : (استفاده با ذکر منبع مجاز است)